شب و سحر۱_شب سحر را گفت ز انفاس تو منمیکشم رنج و شوم مات مَحَن۲_انفاست ما را فراری می دهدبد شگونی، بی قراری می دهد۳_این نَفَس از تو بمیراند مراذلّت و خواری مرا گیرد فرا***۴_پاسخ شب را سحر اینگونه دادتو رفیق از من نمی یابی مراد۵_زیرا چون آیم تو راهی میشویدر گریز ، خواهی نخواهی میشوی۶_بین تو با من تضادی حاصل استرفع آن ترک مقام و منزل است۷_اما جان گیرد زانفاسم نشاطجلوه نورم کند روشن حیاط۸_گل شود مسرور، بلبل در ندااین چنین نعمت مرا داده خدا۹_ نَفَسِ من میدهد شهد شفاگرچه باشد بهر تو قهر و فنا۱۰_میگریزد خُفشَه(۱) از نور سپیدعیب در نور و سپیدی کس ندید۱۱_خفشه باشد مشکلش با نور روزورنه نور، کس را نداده سوخت و سوز۱۲_بهر تو زهرم ز دیگر کس دوانقص هرگز نیست اندر من روا۱۳_انفاسم نیرو دهد بر هر که هستتو نمی آری چنین فیضی بدست***۱_خُفشه=مخفف خفاش
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 19:10  توسط سید احمد سعادتمند | منظومات ستایی اهوازی (سید احمد سعادتمند)...
ادامه مطلبما را در سایت منظومات ستایی اهوازی (سید احمد سعادتمند) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3setaei9 بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1402 ساعت: 17:17