۱_گفت تابستان زمانی با بهار
که چرا با ما نمی آیی کنار
۲_ با تو میگردم بهارا، ایده آل
معتدل گردم نمی یابم ملال
۳_گرمیم کرده مرا بی اعتبار
با تو گر باشم شوم والا تبار
***
۴_گفت چون تو عمر من باشد سه ماه
بعد از آن خالی شوم افتم به راه
۵_ما دو تا مثل دو حرفیم مختلف
در حروف هیچیک نمی گردد الف
۶_نه الف باشد چو حرف دیگری
نه چو دیگر حرف دارد پیکری
۷_دی، زمستان نیز این با من بگفت
آنچه میگویم به تواز من شنفت
۸_ آنکه ما را نظم داده این چنین
تا وجود داریم همینیم و همین
۹_نظم و تدبیرست کار او نه ما
تابعیم بی اختیار تا انتها
۱۰_تو رضایش را رضای خویش کن
این حقیقت را سزای خویش کن
برچسب : نویسنده : 3setaei9 بازدید : 16