اهواز اون موقع!

ساخت وبلاگ

اهواز آن موقع!

اهواز در گذشته بسیار کم وسعت و کم

جمعیت بود. با امروز بیش از حد تصور

تفاوت داشت. جهت ایاب ذهاب تاکسی

وجود نداشت. چندین درشکه در چهار

راه سی متری- امام توقف داشتند که

اهالی اهواز از آن ها برای رفتن به راه

آهن یا خارج از شهر استفاده

می کردند. آن موقع کولر گازی نبود

ما خود با تخته و پوشال کولر آب

می ساختیم و داخل آن یک پنکه

زمینی(دستی) قرار می دادیم و

تنها خنک کننده ما به کمک باد و

هوا همین بود.

غالبا گرما را با آبتنی های ممتد و حتی

بعضی اوقات بی وقفه از سر خود دفع

می کردیم. شب ها روی پشت بام ها

می خوابیدیم. گرما به حدی بود که

آسفالت های خیابان ها نرم می شد و

سم اسب گاری و درشکه در آن فرو

می رفت.

کارون که مثل امروز اینگونه بد بو و

آلوده نبود. در آن روزگار نقش مهمی در

سازگاری ما با گرما داشت؛ هم ماهی

داشت هم کوسه. خیلی ها را در هنگام

شنا در کارون کوسه آسیب رسانیده بود

و خیلی ها با ماهی گیری امرار معاش

می کردند. یکی از تفریح های مردم

شهر بلم سواری بود(قایق سواری) بود.

بسیار پیش می آمد که ما با قایق به

باغ های دور و نزدیک شهر می رفتیم.

برای جشن ها و مراسم های عروسی

نوازندگانی بودند که دعوت اهل

شهر را با مبلغ ناچیزی می پذیرفتند.

یادم می آید یک سال شخصی از

بزرگان خانواده(خدا رحمتش کند) ما

را با یک دسته از همین نوازندگان

به وسیله یک قایق بزرگ جهت تفریح

صبح به باغی از باغ های خارج شهر

برد. نوازندگان در قایق در حال حرکت

روی آب تا رسیدن به باغ برای ما می

نواختند و عصر هنگام برگشت نیز

این برنامه در قایق اجرا شد.

آن روزگار تفریح برای خانواده ها

امری ضروری و لازم و اجتناب ناپذیر

بود و اهمیت فراوانی به آن داده

می شد. مردم آن روزگار خوزستان

که تازه ضربه ی اشغال متفقین

(انگلیس_آمریکا_ روس) در ایران

فارغ شده بودند دل مرده نشده

بلکه بسیار سرحال و اهل ذوق و

اهل دل دیده می شدند.

حوادث هم زیاد بود ولی حادثه ها

مردم را از رمق نمی انداخت‌.

آن روزگار مردم در خوزستان مهربان

تر ، دلسوز تر ، باصفا تر و باوفاتر

در دلها جا داشتند. انگار یک خانواده

بودند. صمیمیت در حد اعلی درجه

خودش جلوه داشت.در شیوه و روش

های مردم سو نظر، سو استفاده و

امثال آن یافت نمی شد. مردم اهل

دین، اهل صداقت بی ریا و مهمان

نواز بودند. از روش های مردم آن

دوران خوزستان( یا به نام دیگرش

شکرستان) نمونه ای عرض کنم.

حاج آقایی بود که هر روز قبل از

ظهر موقع آمدن قطار از تهران به

اهواز به ایستگاه راه آهن می رفت

و مسافر غریبی جستجو می کرد

تا با خود به منزل ببرد و ناهار را

در خدمتش باشد. می گفتند این

شخص ناهار بدون مهمان نمیخورد.

بارها این شخص را در ایستگاه دیده

بودند که دست مسافری را گرفته و

از او تمنا می کرد که با خود به

منزلش ببرد.

در مورد این که عرض کرده ام اهل

سو استفاده نبودند و دین داری

آنان اعجاب انگیز بود معروف است

که حاج آقایی در شهر اهواز برای

سرباز خانه ها، هتل ها، رستوران ها

و امثال آن دیگ های بزرگ و کوچک

مسی می ساخت و ورق مس را

از خارج وارد میکرد. یک نوبت که

بندر خرمشهر رفته بود که ورق های

مس وارداتی خودش را از گمرک

آزاد و تحویل بگیرد، مامود اداره

گمرک به او می گوید که یک ورق

مس از ورق های حضرتعالی از دست

کارگران کشتی در موقع بار برداری

به آب افتاده و گمرک موظف است

خسارت جناب عالی را جبران و وجه

آن را بپردازد. حاج آقا پاسخ می دهد

گمرک یا دولت هیچگونه وجهی به

بنده بدهکار نیست.مال من اگر حلال

است که ورق برمی گردد و اگر حرام

است بگذارید همانجا بماند، لازمش

ندارم.

مامور گمرک می گوید افتاده به دریا

چطور ممکن است برگردد؟!حاج آقا

تایید می کند آقا مال من حلال است

خمس و ذکاتش را می دهم؛ مطمئن

هستم که لوح ورق مس بنده

برمیگردد. بالاخره خسارت نمی گیرد

و می رود. پس از آنکه آب دریا پس

از جزر و مد فرو می نشیند، آن ورق

را مشاهده می کنند که به شکل

عمودی در کف دریا نزدیک ساحل

نشسته و نصف آن از آب بیرون است

گمرک به حاج آقا خبر می دهد. او

هم شخصی می فرستد و آن را تحویل

می گیرد.

سید احمد سعادتمند

منظومات ستایی اهوازی (سید احمد سعادتمند)...
ما را در سایت منظومات ستایی اهوازی (سید احمد سعادتمند) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setaei9 بازدید : 41 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 15:14