چشم اشکبار
۱_روبرو گشتم در ایستگاه قطار
با زنی گریان زشوهر بی قرار
۲_زن نمی خواست که جدا گردد ازو
در نگاهی پر زخواستن سوی او
۳_اما قلب شوهرش گرمی نداشت
سنگ بود و ذره ای نرمی نداشت
۴_من دلم آتش گرفت از حال او
زآن دو چشم پر ز اشک لال او
۵_زآن دو چشم و آن همه دُر در نزول
ای عجب شوهر نمی گردد ملول
***
۶_می رود اکنون از آن هفتاد سال
دارم از دیدار آن صحنه ملال
برچسب : نویسنده : 3setaei9 بازدید : 26