آمدی شاکی فراوان سوی ما
2-چونکه طفلان می زدندش چوب و سنگ
در عوض نفرین نمودی رنگ رنگ
3-دور میکردیم ازو آن همهمه
تا خلاصی یابد او از واهمه
4-روزی نزدش کودک شیدا نبود
ز آن همه کودک یکی پیدا نبود
5-نزد ما آمد که از آن کودکان
من نمی بینم یکی در این مکان
6-پس کجایند آن یتیمان فضول
گشته ام از غیبت آنان ملول
منظومات ستایی اهوازی (سید احمد سعادتمند)...برچسب : لطیفه,لطیفه و عمر,لطیفه عزیز,لطیفه گودرزی,لطیفه سریال,لطیفه های خنده دار,لطیفه خنده دار,لطیفه رحمانی,لطیفه شیرینی,لطیفه های خنده دار کوتاه, نویسنده : 3setaei9 بازدید : 84